کلوچه های مامان

کلو چه ی با ملاحظه!

شب قدر،براي راحتي کلوچه ها والبته خودمون،به بچه ها گفته بودم کتاب رنگ آميزي و يک عروسکي که دوست دارند با خودشون بيارند،کمي هم خوراکي با خودمون برديم.   وسط مراسم،کلوچه ي کوچيک مشغول رنگ آميزي شد،کمي هم خوراکي خورد وديگه داشت خوابش مي گرفت.   عروسکش رو برداشت وداشت بازي مي کرد .   گفتم: مامان جان پس چرا لباس عروسکتو در آوردي؟   گفت: لباسشو گذاشتم تو خونه  چون ديدم  رنگش براي امشب اصلاٌ مناسب نيست.!!   ...
27 تير 1393

بچه ها وشب قدر

براي مراسم احياي شب قدر،به دانشگاه تهران رفتيم.   شنيده بودم امسال ،يک ايستگاه نشاط براي سرگرمي بچه ها گذاشتند.   همينطور که دنبال ايستگاه مي گشتيم،خانمي تا ديد که ما بچه داريم آمد ويک برگه داد دستمون وگفت اينو براي بچه ها بخونيد.   خيلي کنجکاو شدم ببينم در برگه چي نوشته وقتي خوندمش ديدم مطالبش خيلي قشنگه .   همينطور که بقيه مشغول خوندن دعا بودند،من هم اونو براي بچه ها خوندم.   بعدش هم بچه ها چند دقيقه ای به ايستگاه نشاط رفتند.   واقعا ٌکساني که  در اين شب ها به فکر سر گرم کردن بچه ها هستند،کارهاشون عين عبادته.  ...
27 تير 1393

صرفه جويی!

اين روز ها براي صرفه جويي در مصرف آب خيلي مطلب مي شنويم.   يک کتاب با کلوچه ها مي خونديم.   يکي از نکات آن خيلي جالب بود :   "مي توانيم يک بطري بزرگ را آب کرده وتوي سيفون توالت قرار دهيم،اين طوري سيفون هر بار آب کمتري مصرف ميکند."   مدرسه ي کلوچه ي بزرگ هم يک برگه به بچه ها داده بود و در آن راه هايي براي صرفه جويي در مصرف آب نوشته بود:     "با يک سطل آب و يک  تکه اسفنج هم مي شود  ماشين را شست."     "موقع حمام کردن آب خيلي اسراف مي شود بايد تند تند  شير آب  را ببنديم."...
21 تير 1393
1